باز هم زلزله در دیده بان این زلزله دست بر دار دیده بان نیست و مردم را به ترس و نگرانی فرو برده بعضی از اهالی هم از این همه زلزله مشکوک شدند که چرا فقط در دیده بان چرا در روستاهای بغل دستی که در ۶ کیلو متری ما واقع هستند رخ نمیدهد الان هم که هوا ابری شاید باران رحمت الهی بر سرمان ببارد وخانه ها خیس از باران و خدایی نکرده ناگهان زلزله اضافه میکنم در حال نوشتن همین مطلب بودم که باز زلزله بزرگی در دیده بان رخ داد از یک طرف غرش ابرها از یک طرف زلزله ما هم در خود گم شده ایم.
با سلام به اقای حسن فداغی
اول اینکه سیمکشی تلفن ما چی شد کاری شد یانه
دوم اینکه نظر درباره برم خونی شما بفرمایید چرا وبه چه منظور اسم برم خونی گذاشتی
به نظر اینجانب اسم برم خونی اسم خوبی نیست اکر که برایت امکان دارد اسم دیگری انخاب کنید یا از دیگران درباره اسم سایت نظر خواهی کنید ممنون
سیم کشی تلفن شما قبلا هم به شما اعلام کردیم که امکان فنی وجود ندارد باز هم امروز بنده زنگ زدم لار قرار شد 3شنبه دیده بان حاظر باشن ببینم چه میشود کرد بالاخره باید تلفن به شما داد 2- نام وبلاگ برم خونی برای این گذاشتم که در دوران کودکی برای شنا میرفتیم به رودخانه برم خونی<> و برم ِاشکَت اگر یادت باشد فکر کنم خودت هم رفته باشی برای اینکه نام اصیل روستا بود که در زمان قدیم یک نفر بنام زینب عباس قادر در رودخانه برم خونی فوت کردند حالا من چطوری این نام وبلاگ رو عوض کنم دوست عزیز و مهربان
با سلام حسن اقا فرموده بودید که از لار روز سه شنبه می ایند امدنند یا نه کار انجام شد یا نه
ممنون
سلام دوست عزیز امروز تاریخ ۹۰/۹/۱۳ از محل حرکت کردن خدا کنه درست بشه و جا برای تلفن شما هم باز بشه و چیزهای دیگه هم هست که باید به خودت گفت ممنون از لطف شما موفق باشی